زندگی کنیم!

ساخت وبلاگ
چن روز دیگه تولدمه رسما هجده ساله میشم 

یعنی دیگه نوجوان نیستم جزو جوانان محسوب میشم 

این یعنی قراره کاراي بزرگ بزرگ بکنم قراره دیگه مسئوليت کارام گردن خودم باشه 

یعنی اونقدر بزرگ باشم که حتی تو آینده کشورم تاثیر بذارم! 

فکر کردن به همه ی اینا یه جور هیجان و دلهره ی خاصی به آدم میده 

نمیدونم چرا ولي حس میکنم پشتم یه کوچولو داره خالی میشه 

ولی با همه ی این حرفا هیچ دلیلی نداره که من مث آدم بزرگا رفتار کنم 

آدما به یه سنی که میرسن برا خودشون قانوناي الکی تصویب ميکنن که بعدا گریبان خودشونم میگیره

مثلا دخترا از یه سنی به بعد دیگه قانونشون اینه که بی آرایش پاشونو از خونه بیرون نذارن 

یا پسرا از یه سنی به بعد دیگه ابراز احساسات نمیکنن

باباااا چرا آخه؟ بی خیال شید تو رو خدا 

تو همون آدمی مگه غیر اینه؟ فقط یکم بیشتر تجربه کردی 

به نظرم آدم سال به سال باید یاد بگیره چجوری بیشتر نفس بکشه 

نه اینکه با عقاید مسخره کل احساس و نفس و علايقشو سرکوب کنه

مثلا من دارم هیجده ساله میشم اما این اصلا دلیل خوبی نیس که فکر کنید چون بزرگ شدم 

دیگه روی جدول بغل خیابون راه نمی رم یا اینکه دیگه با بطری آب نمی خورم

یا چون بزرگ شدم دیگه نباید کتونی بپوشم

بعضی عقاید الکی تو مخ مردم جاخوش کرده 

ولی دلیل نمیشه چون عامه مردم قبولش دارن درست باشه 

مثلا سیاست.مگه سیاست ارث بابای آقایونه؟ یعنی چی این

جمله ی مزخرفشون که میگن دختر و چه به سياست؟ نه شما خوبید فقط 

حق خدا ناحق میشه اگه یه خانم رالی باز باشه؟ رانندگی فقط برا مرداس؟

یا کدوم آدم احمقی برا بار اول گف دختر نباید بلند بخنده؟ پس همون آدم احمقه الان 

تشيف بیاره بگه چه کنيم؟ آروم باشیم میگن مغروره شیطون باشیم میگن دختره سبکه هرجاييه! 

چجوری باشیم ولمون کنید؟ آرایش میکنیم میگن جندس نکنیم میگن شلختس 

بيييي خیال بابا تا کی برا حرف بقیه ميخوايم زندگی کنيم؟ یکم خودمون باشيم!

بابت پرحرفيم معذرت میخوام رفقا!

عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 2:02