یه نکته

ساخت وبلاگ
اون دوتا نوشته برا روز یکشنبه  صبح بود تو کتابخونه بودم و حسابی کلافه و عصبی از دست بی ریخت خان 

چون نت نداشتم گفتم می نویسم به محض اینکه برسم خونه میذارم وب 

ولی به طرز باور نکردنی بعد از ظهر همون یکشنبه پاشد اومد کتابخونه 

حرف زدیم دلیل خواستم توضيح داد تقریبا از یه سو تفاهم شروع شده بود 

همه چی  تقریبا خوبه الان تو این دو روزم داشتم کلنجار میرفتم که این دوتا متن و بذارم وب یا نه 

بعد پیش خودم گفتم اون که نظر نداده بذارم بخونه 

بعدم گفتم خاطره میشه بعدا پس بهتره بمونه تا بعدا بفهمم چه حسی داشتم اون لحظه 

این شد که نوشتمشون تو یه پست جدا حتما سوتفاهم خنده دارمونم توضیح میدم براتون 

دعا کنید برامون رفقا 

با احترام فراموان امضا:زلزلش!

عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 226 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 4:36