بالاخره رف دکتر

ساخت وبلاگ
امروز بالاخره بعد یه قرن تلاش و اصرار و خواهش و...

آقا کوهه برا قلبش رف دکتر 

اونم چي؟ جف پاشو تو یه کفش کرد که الا و بلا تنها می رم 

قرار بود با رفیق فابش بره که فهمیدم با یه دعوای سوری اونم پيچونده 

ولی خوبيش اینه که باهام رو راسته رک میاد بهم میگه می رم ولی تنها 

دیگه منو نمي پيچونه یعنی از اولم قرارمون همین بود 

که هرکاري کردیم حتی اگه بدترین کار ممکن باشه رو باشیم 

اونقدر رو که اگه پس فردا از یکی دیگه خوشش اومد صادقانه بگه و همه چی دوستانه تموم شه!

راستش اصلا دلم نميخواس تنها بره یکی دوبارم به سرم زد دنبالش برم نامحسوس 

ولی نشستم عاقلانه فک کردم دیدم اگه این کارو کنم اونم در آینده دیگه رو بازی نخواهد کرد 

چون همش نگران اینه که اگه رک بگه بهم دنبالش راه ميوفتم یه وقت 

پس خیلی خانومانه سر جام موندم و فقط تلفنی احوالشو پرسیدم 

آخه یکی نیس بهش بگه بی انصاف نرفتی نرفتی حالا دقیقا روز تولدت وقت دکتر گرفتي؟

خيييييلي دلم ميخواس امروز کنارش بودم اما به دلیل شرایط و خستگيش بعد برگشتنش شرایط جور نشد 

حالا احتمالا فردا می بینمش 

وای چه بی هوا دلم هواتو کرد آقا کوهم! 

فک کنم الان خوابی نفسم شبت آروم 

یادت نره قول دادی حرفای دکتر و مو به مو بدون کم و کاست بهم بگيا 

اوه یه چی یادم افتاد یهو 

ببینم احیانا قصدت از دکتر رفتن این نبوده که بیای بگی الوعده وفا حالا نوبت خودته؟

گفته باشم من دکتر برو و آزمایش بده نيسما 

رک دارم بهت میگم من نمیام آزمایشگاه با اون آمپول گاويا خون بدم!

رحم کن برادر اون افکار شومم از ذهنت پاک کن 

خدایا زندگيمونو میبینی؟ آقا در خواب نازه 

بنده دارم براش چرت و پرت می نویسم 

چه کنیم دیگه یه آقا پیام که بیشتر ندارم 

دوست دارم عشق ابدی 

شب بخير

عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 211 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 5:35