فک کنم چهارمین نمایش نامم بود ولی این یکی خیلی سخت تر و پر کار تر بود
در حدی که مجبور شدم از سارام کمک بگیرم و نمایش مشترکش کنیم
داستانش برميگرده به یکی از افسانه های کهن و مخاطبش بچه هان
تقریبا یه جور بازنویسی امروزی شدس
بازيگراشم تا الان قراره پسراي نوجوان مرکز باشن
امیدوارم کلاس نذارن و سوسول بازی در میارن سر اجراش
چون کار قويه البته به شرطی که درست اجرا بشه
فردا پنجم شهريوره همایش سالانه ی اعضای مکاتبه ای
باید برم میدون حجاب روبه روی سازمان آب
امیدوارم اتفاقاي خوبی برام بیفته
رفقا دعا کنید برام
این روزا اگه خودمو تا خرخره تو کار غرق نکنم دیوونه میشم
آقا پيامم ديوونتم تا ابد
ياحق!
عشق عسلی!...برچسب : نمایش, نویسنده : sedayesookoot بازدید : 201