این روزام

ساخت وبلاگ
بالاخره ترم سومم شروع شد و من کم و بیش سرم گرم شده 

مسابقه کتابخوانی نوشتم که به ده نفر اول از پونصد تومن تا پنجاه تومن جایزه میدن 

دوستاي قبليم دورم نیستن و این واقعا منو دیوونه کرده 

خیلی دلتنگشونم خیلی خیلی خیلی زیاد 

حسین و سجاد که فارق التحصیل شدن و دیگه کلا نديدمشون 

يونسم بعد دوسال که تو کمای مرگ عشقش بود دوباره رل زده 

برا همین دیگه زیاد نمیشه باهاش صمیمی بود 

نادیا و حديث کل تابستون و باهم بودن و رل همن 

برا همین یه جورایی دوس ندارم خلوتشون و خراب کنم 

از طرفيم اونا درگیر کانون روشان و منم درگیر تئاتر 

اما هم چنان اکیپ پایدار پا برجاست 

نرگس هم بعد فوت بابا بزرگش هنوزم که هنوزه نیومده دانشگاه 

فردا قراره برا اولین بار ترم جدید بیاد 

خلاصه که یهو دور من شلوغ شیطون خالی شده 

پيامم که ...

راستش و بخوايد حال دلم خوب نیس 

یه بغض کشنده داره خفم میکنه 

فقط می خندم و قهقهه میزنم که بگذره این روزام

می خندم چون خنده هام دلخوشی دوستامه 

می خندم چون تقریبا هیچ کسی نمیتونه جنس خنده هام و تشخیص بدن 

می خندم تا شاید خود خدام خندش بگیره از حال داغون این روزام 

اما خب این نیز بگذرد 

مخلص همه شماهايي که بودید و هستید 

دوستون دارم تا ابد 

یاحق 

عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 26 آذر 1397 ساعت: 1:20