فردا و شروع ترم جدید

ساخت وبلاگ
فردا, که برسه یه سال از روز اول دانشگام میگذره 

دوباره یاد روز اول و اولین بار که بدون لباس فرم میرفتم برا تحصیل افتادم 

چید کیف میداد مانتوهای رنگی رنگی پوشیدن 

خوش تیپ سر کلاس رفتن 

چقد کیف میداد ساندویچ کثیف با رفقا زدن 

اونم چي بیرون سلف دانشگاه 

چه حالی داد روز اول دانشگاه اکیپ بیست و خورده ای نفره 

دلقک بازیا و شيطونياي من وقتی هر کس میخواست وارد بشه 

که با صدا بلند ميگفتم اول اصل بده بعد بشین 

یادش بخیر وقتی به نفرات آخر ميرسيد کل کلاس 

رو به کسی که وارد میشد داد میزدن اصصصصلللل 

چه خنده دار بود قیافه بهت زده طرف 

چه قشنگ بود صدای خنده های حديثه 

وسط قهقهه تو بیا کنار خودم بشین گفتناش 

خدایا چه خوب بود ترم اولم 

چقد دلم لک زده برا همون شادياي کوچیک 

حتی چقد دلم لک زده برا بی قراريا و گریه هایی که تهش به پیام ختم میشد 

به اخماش به دستاش وقتی اشکام و پاک میکرد 

چقد دلم تنگ شده براش و صدام در نمیاد 

خدایا خودت بهم صبر بده 

دیگه دارم کم ميارم 

دیگه داره حالم بهم میخوره از این همه بی تفاوتی 

حفظ ظاهر اینکه انگار نه انگار چیزی شده 

این روزا خیلی خسته تر از اونیم که بتونم تو نوشته هام توضیح بدم 

از خودم بدم میاد که انقد ضعیفم 

ببخشید که عاشق یه بچه ی احساساتی شدی 

ولی این آدم احساساتی از همه عالم بیشتر دوست داره 

به خود خدا قسم خیلی دوست دارم 

فقط بلد نیستم خیلی چیزا رو 

کاش اینو می فهمیدی 

 

عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 223 تاريخ : دوشنبه 26 آذر 1397 ساعت: 1:20