عاشق دیوونگیاتم!

ساخت وبلاگ
عرض شود که دوشنبه بیست و هشتم تولدم بود 

آقا کوهم شنبه رسید ایران اما حسابی کلافه بود 

نمی گفتم چی شده فقط کلافه بود و بی اعصاب 

خیلی که گیر دادم گف یه مشکلی پیش اومده که خودم حلش میکنم 

گذشت تا دوشنبه شد دقیقا روز تولدم قرار بود بیاد پیشم منم کلاس کنکور داشتم خسته و داغون بودم 

دقیقا نود یه مشکل جدی براش پیش اومد که نه شد اون بیاد نه من آخه تایم کلاس منم بیشتر کردن 

پووووووف خیلی شرایط مزخرفی بود کلافگيش کلافم کرده بود چن ساعتيم میشد که کلا خاموش کرده بود گوشيو 

سابقه نداش بدون اطلاع خاموش کنه داشتم سکته میکردم عصبيم بودم شدييييد 

آخر ديوونه شدم رفتم آرایشگاه موهامو دو سه سانتی زدم 

موهايي که میدونستم آقا کوهم عاشقشونه گذشت تا عصر آقا روشن کرد 

بستمش به رگبار که چرا خاموشی چه مرگته نمی فهمی نگران میشم و...

در جواب فقط،گف،داغون بودم روز تولد عشقم پیشش نبودم!

آقا کوهه اصولا لباساي تیره ميپوشيد گف امروز نتونستم بیام 

ولی لباس روشن پوشیدم به خودم حسابی رسیدم حتی رفتم برات کیک خریدم 

گف خودم تنها جشن گرفتم تازه کل کيکشم تنهایی خوردم یه تيکشم به کسی ندادم!

دیگه دارم ميترکم خخخخخخخخخ اخرشم در جواب قیافه من که شبیه علامت تعجب شده بود 

خندید گف هرچی باشه تولد کيميامه الکیه ميگه؟ 

وااااااااااااای یعنی دلم ضعف رف از اون میم مالکیتش که آنقدر قاطع پسوند اسمم گذاش 

با این خل بازياش بنظرتون میتونم لال نشم؟ میتونم باهاش سرد برخورد کنم ؟

میتونم قهر کنم و بغلش نکنم؟ فقط دیوونه تر میشم هرروز 

خیلی خوبه که هستی  تو معنی آرامش محضی عزیزم 

عاشقتم آقا کوهه ی پاک من!

عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 2:02